رادمهررادمهر، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

بخشنده همچون خورشید

آخرين ماه از پنج سالگيت مبارك

رادمهرم ما مامانا هميشه خوب رو براي پيداكردن بهترينها رها مي كنيم ،غافل از اينكه خوب همونيه كه وقتي فرزندت خوابه دلت براش تنگ مي شه،يادش مي افتي و دلت براش قنج مي ره مي ري سراغ عكسا و فيلماش تا حالت يه كم جا بياد،هموني كه هر روز صبح با صداي كوچيك و قشنگش بهت سلام مي ده روتو مي بوسه و اين بوسه ها شيرينه مثل عسل،همون كسي كه تو تك تك لحظه هات هست ولي برات مي شه روتين زندگي و ساده ازش مي گذري،همون كسي كه وقتي بي حوصله اي با شيرين زبونياش حالت رو جا مي ياره،هموني كه با هيجانش حال و هوات رو عوض مي كنه، خوب وقتيه كه با لهجه خاصش وقتي زبون باز مي كنه تو رو صدا مي كنه و معصومانه دوستت داره حتي وقتي ازش دل خوري و كمي دعواش مي كني برمي گرده و مي گه ما...
18 مرداد 1397

دلنوشته

آنجا که تو ایستاده ای میدوم هر روز این دویدن ها را تکرار میکنم بی آنکه ذره ای خسته شوم این راه پر از سنگ و خارا هم باشد مقصدش تویی ،مقصد و مقصود والایم من از دویدنها نمیترسم اگر خط پايانش تو باشي سرشار میشوم از مادرانگی, وقتی دستهایت را در دستهايم مي گيرم  دستهای نرم و مهربانت كه لمس كردنش حس عجيبي به من مي دهد وقتی می بینم که میشود دستهایت را گرفت و به قامتت تکیه داد؛ رادمهرم بزرگ مي شوي و دستانت بزرگتر ،نمي دانم لياقت اين را دارم كه روزي دستان مردانه ات را در دستانم بگيرم و با عشق براي ديدن چشمهايت سرم را بالا بگيرم وااي تصورش هم زيباست  يه دونه مامان بيا ياد بگيريم دستهاي همو محكم تر بگيريم توي شلوغي ها دغدغه ها دلتنگي ه...
8 مرداد 1397
1